قوله تعالى: قلْ گوى یا محمد أ رأیْتکمْ چه بینى إنْ أتاکمْ اگر بشما آید عذاب الله عذاب خداى أوْ أتتْکم الساعة یا بشما آید رستاخیز أ غیْر الله تدْعون جز از الله خدایى دیگر خواهید خواند؟! إنْ کنْتمْ صادقین (۴۰) تا خوانید اگر راست مىگویید.
بلْ إیاه تدْعون نخوانید، بلکه الله را خوانید فیکْشف و باز برد از شما ما تدْعون إلیْه آنچه وى را با آن میخوانید که باز برد إنْ شاء اگر خواهد و تنْسوْن و گذارید و فراموش کنید ما تشْرکون (۴۱) هر چه انباز میخوانید.
و لقدْ أرْسلْنا و ما پیغام فرستادیم إلى أمم منْ قبْلک بگروهانى پیش از تو فأخذْناهمْ تا ایشان را فرا گرفتیم بالْبأْساء ببیم و شمشیر و الضراء و بتنگى و بد حالى لعلهمْ یتضرعون (۴۲) تا مگر در زارند.
فلوْ لا إذْ جاءهمْ چرا نه چون بایشان رسید بأْسنا زور گرفتن ما تضرعوا در زاریدندى و لکنْ قستْ قلوبهمْ لکن سخت گشت دلهاى ایشان، و زین لهم الشیْطان و برآراست ایشان را دیو، و بایشان نیکو نمود، ما کانوا یعْملون (۴۳) آنچه میکردند.
فلما نسوا چون بگذاشتند ما ذکروا به آنچه ایشان را پند دادند بدان، فتحْنا علیْهمْ باز گشادیم بر ایشان أبْواب کل شیْء درهاى همه چیز از کامهاى ایشان حتى إذا فرحوا تا آن گه که شاد بیستادند بما أوتوا بآنچه ایشان را دادند أخذْناهمْ بغْتة فرا گرفتیم ایشان را ناگاه فإذا همْ مبْلسون (۴۴) و ایشان از راحت نومیدان.
فقطع بریده شد دابر الْقوْم الذین ظلموا دنبال ایشان و بیخ آن گروهى که بر خویشتن ستم کردند و الْحمْد لله رب الْعالمین (۴۵) که این کار را پس آوردى نیست.
قلْ أ رأیْتمْ گوى چه بینید إنْ أخذ الله اگر بستاند الله سمْعکمْ و أبْصارکمْ شنوایى شما و بینایى شما و ختم على قلوبکمْ و مهر نهد بر دلهاى شما تا از دانش و آگاهى تهى ماند منْ إله غیْر الله آن کیست آن خداى جز از الله یأْتیکمْ به که شما را آن شنوایى و بینایى و دانایى باز آرد؟ انْظرْ در نگر کیْف نصرف الْآیات چون میگردانیم سخنان ایشان را ثم همْ یصْدفون (۴۶) آن گه پس ایشان باز بر مىگردند از نیوشیدن و پذیرفتن.
قلْ أ رأیْتکمْ گوى چه بینید إنْ أتاکمْ عذاب الله اگر بشما آید عذاب خداى بغْتة در نهان ناگاه أوْ جهْرة یا آشکارا هلْ یهْلک إلا الْقوْم الظالمون (۴۷) هلاک کنند مگر گروه ستمکاران بر خویشتن.
و ما نرْسل الْمرْسلین و نفرستادیم فرستادگان را إلا مبشرین مگر شادمانه کنندگان بوعد و منْذرین و بیم نمایندگان بوعید فمنْ آمن هر که بگروید و أصْلح و کردار خود را نیک کرد فلا خوْف علیْهمْ و لا همْ یحْزنون (۴۸) نه بیم است بر ایشان فردا و نه اندوه.
و الذین کذبوا بآیاتنا و ایشان که دروغ شمردند سخنان ما یمسهم الْعذاب بایشان رسد عذاب، بما کانوا یفْسقون بآنچه از فرمانبردارى بیرون شدند.
قلْ لا أقول لکمْ بگو نمىگویم شما را عنْدی خزائن الله که بنزدیک من است خزینههاى خداى و لا أعْلم الْغیْب و من غیب ندانم و لا أقول لکمْ إنی ملک و شما را نمیگویم که من فریشتهام. إنْ أتبع پى نمىبرم إلا ما یوحى إلی مگر بآن پیغام که بمن فرستند قلْ هلْ یسْتوی گوى که یکسان بود هرگز الْأعْمى و الْبصیر نابینا و بینا؟ أ فلا تتفکرون در نیندیشید ؟!